از خودم خواستم وقتی که خسته یا مریض‌ام چیزی اینجا منتشر نکنم.۱ هیچ‌وقت از مسائل خانوادگی‌ام ننوشتم. از محل کارم کم نوشتم و از مسائل خصوصی یا عاطفی‌ام به‌ندرت. خجالت کشیدم از دوران بیکاری‌ام بنویسم. به سردرگمی‌ام درباره‌ی مهاجرت گذرا اشاره کردم. خیلی به مشکل جسمی‌ام (بعد از هفت، هشت سال هنوز اسم بیماری رو روش نمی‌ذارم) بها ندادم اینجا. از فداکاری‌های مادرم هیچ‌چی ننوشتم. از مادرم هم، و همین‌طور از مهری که بین‌مو‌نه. از شادی‌هام کم حرف زدم. از ترس‌هام کمتر. و اجازه دادم غم زیادی اینجا موج بزنه. از دلتنگی‌هام، از انگشت‌شمار آدم‌هایی که دلتنگ‌شون می‌شدم هیچ‌وقت پیش هیچ‌کس حرف نزدم. خشمم به‌ندرت به حرف‌های اینجا سرایت کرد. هیچ‌وقت گفتم ندانسته‌هام بهم احساس ضعف قابل‌ توجهی می‌دن؟ از اونچه بودم و اونچه شدم چی گفتم؟ از انتخاب تنهایی، از یک ماه اعتصاب خونگی‌ام توی پاییز ۹۸ چی؟ از اینکه سال ۹۷ روزهای به‌غایت شیرین و به‌غایت تلخی داشت چطور؟ از جمله‌ای که نمی‌دونید چیه، چون پاکش کردم هم بپرسم؟ با این‌همه چارچوبی که من دور زندگی‌ام ساختم، با وجود این ستون‌های لعنتی، اصلاً من از چی حرف زدم اینجا؟ از چی؟

کدوم شخصیت در کدوم داستان؟

مثل من

مثل همین انگشتر

حالا دیگه کرونا برامون معنی جدیدی گرفته

۱. مثل همین پست

چی ,اونچه ,زدم ,مادرم ,به‌غایت ,سال ,ننوشتم از ,از مسائل ,چی گفتم؟ ,از انتخاب ,شدم چی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه مسجد امام حسین (ع) پورتال جامع صبا karoshk وکیل و مشاور حقوقی متخصص در دیوان عدالت اداری power book hasschool پیام های سلامت frektalegsib مهارت های زندگی برای همه(2) توسعه منابع انسانی و مدیریت یادگیری